فشار از پائین کشمکش در بالا پیرامون «مجوز اول مه»! * دعوای دزدان حکومتی بر سرتصاحب سرمایه تامین اجتماعی! * رضا شهابی به شش سال حبس تعزیری محکوم شد!

فشار از پائین کشمکش در بالا پیرامون دادن»محوز اول مه»!

در هفته های اخیر و بدنبال فرارسیدن اول مه روز جهانی کارگر بخش هایی از دار و دسته های حکومتی به سرکردگی خانه کارگریها به صرافت بحث «دادن مجوز برای راهپیمایی اول مه» افتاده اند. نفس طرح این بحث خود بیانگر وزن قدرتمند جنبش کارگری و ادامه اعتراضات بی قفه کارگران در هفته های اخیر می باشد که این موضوع را به بخش هایی از حکومت تحمیل کرده است. اوضاع زندگی و معیشت کارگران و بویژه دستمزدهای ناچیز آنقدر اسفناک است که بخش هایی از حکومت را ناچارا مجبور کرده لب به «انتقاد» بگشایند. این بخش حکومت در توجیه دلایل خود برای دادن مجوز راهپیمایی روز جهانی کارگر به «جلب توجه به مشکلات جامعه کارگری»، و پرداختن به آنها توسط حکومت برای جلوگیری از «بحرانهای اجتماعی» اشاره کرده است. خانه کارگریها، فراکسیون خط امامی های مجلس رژیم به همراه محسن رضایی فرمانده سابق سپاه، و برخی از باندهای گرد آمده در ارگانهای بانفوذ حکومتی، از جمله دار و دسته هایی هستند که بطور ضمنی دادن مجوز برای راهپیمایی کارگران در اول مه را تائید کرده و به دولت توصیه کرده اند که این اجازه را به کارگران بدهد.

در میان اهداف و نیات این بخش از حکومت، بویژه خانه کارگریها، در پیگیری این موضوع میتوان «نگرانی های» این دار و دسته را نیز مشاهده کرد. همه دار و دسته ها نگران «انفجار اجتماعی جامعه کارگری» بوده و برای کنترل و مهار این مسئله که می تواند برای حکومت خطرناک بشود، دست به کار شده اند. دست به کار شده اند تا با «مجوز حکومتی» اعتراضات اول مه را در مسیر اهداف و سیاستهای حکومت هدایت و کنترل و مهار نمایند. خانه کارگر و باندهای حمایت کننده اش دقیقا خطر را تشخیص داده اند. به همین خاطر است که برای «رفع خطر اول مه»، مثل سربازان گمنام امام زمانشان، در مقاطع حساس و تعیین کننده و بحرانی حکومت، در نظر دارند وارد صحنه بشوند. ترس و وحشت این جماعت و اعترافات برخی از عناصر مهم حکومت در مورد»خطر اول مه»هم قابل فهم می باشد.

این دار و دسته ها و بخشا کل حکومت این را می دانند که چه مجوز بدهند چه ندهند، مراسمهای اول مه برگزار خواهد شد. در نتیجه در برابر عمل انجام شده قرارگرفته و به تقلا افتاده اند تا جلوی رادیکالیزه شدن اعتراضات کارگری، بویژه مراسمهای اول مه را هر طوریکه شده بگیرند. ترس و وحشت از اول مه سراپای حکومت را به لرزه در آورده است. در این میان دولت و وزارت کشور هنوز رسما در مورد دادن مجوز موضعی نگرفته اند. اصرا و ابرام خانه کارگریها برای تعیین تکلیف این موضوع توسط دولت، تبدیل به یک بحث داغ باندهای حکومتی شده است.

اما در پس تمامی این تقلاهای خانه کارگریها و باندهای حکومتی و واکنششان به موضوع مجوز، اعتراف به یک واقعیت بزرگ و عظیم نهفته است. و آن قدرت اعتراضات روزمره و مبارزه کارگران است که در ابعاد اجتماعی در جریان می باشد. مبارزاتی که به اعتراف سران حکومت از «موضوع هسته ای» نیز خطرناکتر است. به گفته یک نماینده مجلس رژیم «بمب هسته ای کارگران» در بطن گرانی، دستمزدهای زیر خطر فقر و فلاکت، به مراتب خطرات جبران ناپذیرتری برای جمهوری اسلامی دارد تا موضوع هسته ای!

وحشت از اول مه و فشار از پائین کارگران، بالایی ها را به جان هم انداخته است. بالایی ها مجبور شده اند بحث دادن مجوز را باز نمایند. پائینی ها اصرار بر برپایی مراسمهای اول مه برای اعلام خواسته های برحق شان دارند. فشار از پایئن کارگران خانه کارگریها و کل حکومت را به چالش کشانده است. اهداف و سیاستهای خانه کارگریها ورژیم از قبول ضمنی دادن مجوز اول مه روشن است. مهار و کنترل اعتراضات کارگران در اول مه، سیاست عمومی همه دار و دسته های حکومتی می باشد. از سوی دیگر روشن است که کارگران و فعالین کارگری و بخشا تشکل های موجود دارند خودشان را برای اول مه با شکوه آماده می کنند. از این منظر اول مه می تواند به یک رویارویی بسیار مهم و تعیین کننده بین حکومت و طبقه کارگر تبدیل شود. رویارویی که کارگران و سیاست کارگری و دفاع از خواستها و مطالبات سرکوب شده کارگران را، یکبار دیگر جلوی حکومت قرار داده و برایش به صحنه می آید. رویارویی دنیای کار و سرمایه آن هم در وضعیتی که رژیم در آن بسر می برد، این توان و قابلیت را دارد که در پیوند با جنبش های اعتراضی دیگر جامعه، کارگران و خواستها و مطالباتشان را در صدر خواستهای مردم قرار داده و کل طبقه کارگر را در یک جهش سیاسی مهم به عنوان فاکتور تعیین کننده سیاست در جامعه مطرح کند، و تغییر از منظر کارگران را در برابر جامعه قرار بدهد. اول مه امسال از هر نظر مهم و تعیین کننده می باشد.

 

دعوای دزدان حکومتی بر سرتصاحب سرمایه تامین اجتماعی!

موضوع انتصاب مرتضوی به سمت مسئول تامین اجتماعی و مسائل حول و حوش آن، تهدیدات باندهای دیگر حکومت، بویژه مجلسی ها درباره استیصاح وزیر کار، تاکیدات احمدی نژاد مبنی بر اینکه «قولی به مجلس درباره برداشتن مرتضوی نداده»، پادر میانی حداد عادل برای حل و فصل ماجرا، اصرار برخی از اصولگرایان حکومتی مبنی بر برداشتن مرتضوی متهم کهریزک از تامین اجتماعی و…، کماکان یک موضوع داغ دعواهای باندهای حکومتی می باشد.

درهفته گذشته نیزخط و نشان کشیدنهای دار و دسته های حکومتی برعلیه یکدیگر بر سر انتصاب مرتضوی به ریاست تامین اجتماعی ادامه داشت. اصولگرایان حکومتی کماکان بر تهدید خود یا برداشتن مرتضوی و یا استیضاح وزیر کار اصرار دارند. احمدی نژاد و تامین اجتماعی و خانه کارگر بر این انتصاب پای می فشارند. بر اساس آخرین خبری که روز یکشنبه از زبان حداد عادل اعلام شد، تاکید شده که گویا مرتضوی به وی خبر داده که به تامین اجتماعی نمی رود و در خانه می ماند! در هیاهوی این اخبار حکومتی اما یکی از نمایندگان مجلس رژیم به نکته ای اشاره کرده که جالب است. وی گفته است که هر بلایی بر سر مرتضوی بیاید، بدهی دولت به تامین اجتماعی باید پرداخت بشود. با طرح این موضوع در مجلس، موضوع زد وبندهای دولت و مرتضوی و باندهای قدرتمند اقتصادی که پشت سر این ماجرا قرار دارند، خبر از ابعاد ماستمالی کردن بدهی های کلان دولت به تامین اجتماعی در صورت حتمی شدن ماندن مرتضوی در تامین اجتماعی دارد. بر اساس گزارشات مرکز پژوهش های مجلس که توکلی در راس آن قرار دارد، دولت در نظر دارد با دستکاری در اطلاعات وآمارهای بیمه شدگان تامین اجتماعی و با تهیه کردن صورت حساب های هزینه های پرداخت شده توسط سازمان تامین اجتماعی، و تراشیدن و درست کردن صورت حسابهایی جعلی، ادعاهای بدهکاری دولت به تامین اجتماعی را «راست وریست» کرده و بالاخره سرمایه هزاران میلیارد تومانی این سازمان را بالابکشد. از نظر برخی نمایندگان مجلس این توافق و زد و بندی است که بین دولت، مرتضوی و خانه کارگریها صورت گرفته است. حتی عناصری از خانه کارگر اعلام کرده اند که این ماجرا در جهت و راستای «حمایت از تولیدات داخلی و ایجاد اشتغال» مهم بوده و بدین ترتیب دست دولت در حمایت از تولید داخلی باز می شود تا دولت برنامه های رشد و توسعه اقتصادی اش را بهتر به پیش ببرد. در لابلای این اخبار ابعاد ساخت و پاخت دولتی ها با تامین اجتماعی ومرتضوی در برابر مجلسی ها برملا می شود. در پس موضوع انتصاب مرتضوی به تامین اجتماعی، تقلاها و تلاش های گسترده باندهای حکومتی در تصاحب و دست گذاشتن روی سرمایه هزاران میلیاردتومانی این سازمان و دزدی های کلان قرار دارد. تا به امروز ظاهرا دولتی ها تسلط کامل بر ماجرا دارند. ولی باندهای رقیب هم در تقلا بوده و هستند در ماجرای تقسیم سرمایه و دزدیهای در حال جریان، سهمی برای خود دست و پا نمایند.

در حول و حوش همین دعواهای دزدان رنگارنگ حکومتی است که موضوع انتصاب مرتضوی و دفاع احمدی نژاد از وی، ظاهرا برگ برنده دولتی ها در مقابل فشارهای مجلس به دولت به کار گرفته می شود. تاکتیک دولتی ها کش ندان موضوع و کنار آمدن با مجلس در قبال دادن تضمینهایی از طرف مجلس به احمدی نژاد مبنی بر دخالت نکردن در امور دولت می باشد. اینکه این تاکتیک دولت تا چه اندازه واقعی است، خود بحث دیگری است. لازم به یاد آوری است که هواداران دولت در مجلس بعد از انتخابات ضعیفت تر شده و اصولگرایان دست بالا را پیدا کرده اند. و این کار دولت را کمی مشکل تر کرده است.

اینکه دعواهای دولتی ها و مجلسی ها به کجا خواهد رسید، و کدامیک دست بالاتر را پیدا خواهند کرد، خود موضوع ثانوی است. مسئله مهم در این ماجرا سازمان دادن دزدیهای قانونی و شرعی کل حکومت جمهوری اسلامی از هر باند و دار و دسته اش در بالا کشیدن هزاران میلیارد پول و سرمایه که حاصل کار کارگران و مردم است، می باشد. حکومت دزدان وقاتلان مردم بی شرمانه و با وقاحتی آمیخته به افتخار، از ابعاد این دزدیها پرده بر می دارند. از نظر مردم دزدان گرد آمده و منصوب شده توسط احمدی نژاد و مرتضوی در تامین اجتماعی، کل مافیای بزرگ اقتصادی هستند که یک سرشان به دولت و سر دیگر شان به سایر باندهای بانفود جمهوری اسلامی وصل می باشد. دعوا در اساس بر سر سرمایه این سازمان و بالاکشیدن پول مردم بوده و حول اینکه سهم کدام باند حکومت چقدر باید باشد، دور می زند.

 

رضا شهابی به شش سال حبس تعزیری محکوم شد!

در این هفته و در ادامه دستگیری و محاکمه فعالین کارگری ، رضا شهابی عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه، توسط دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به شش سال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیت محکوم شد.

رضا شهابی روز ٢٢ خرداد سال ٨٩ توسط ماموران امنیتی بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان بوده است. اتهام اصلی وی «فعالیت تبلیغی علیه نظام» می باشد. دادگاه رژیم در کنار این اتهام به رضا شهابی، اتهام دیگری به بهانه «تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» برای وی دست و پا کرده و در مجموع وی را به شش سال زندان محکوم کرد.

دستگیری و محاکمه فعالین کارگری در آستانه اول مه سیاست همیشگی جمهوری اسلامی در ایجاد جو رعب وحشت در میان کارگران به قصد تشدید سرکوب فعالیتهای کارگران می باشد. هر سال با نزدیک شدن اول مه رژیم جمهوری اسلامی بساط محاکمات کارگران را پهن کرده، تعدادی را دستگیر و به زندان می اندازد، تعدادی را از فعالیتهای اجتماعی محروم می نماید. این سیاست کثیف جمهوری اسلامی در برخورد به فعالین کارگری شناخته شده در آستانه اول مه می باشد. سیاستی که در نهایت سرکوب کل کارگران را در سر می پروراند. دستگیری و زندانی کردن کارگران را باید بشدت محکوم کرد. همه کارگران و فعالین دستگیر شده باید فورا و بدون قید و شرط با پرداخت خسارات وارده به دستگیرشدگان، آزاد شوند. جمهوری اسلامی مسئول سلامت، امنیت و جان دستگیرشدگان از جمله رضا شهابی می باشد. لازم به توضیح است که رضا شهابی از بیماری های جسمی متعددی رنج می برد و امکان فلج شدن نیمی از بدن او وجود دارد. این در حالی است که به گفته خانواده رضا شهابی، پزشکان معالج وی گفته اند که او به مرخصی پزشکی و نیز عمل جراحی نیاز مبرم دارد. اما رژیم جانوران اسلامی نه اجازه معالجه به وی میدهد و نه امکان ملاقات و دسترسی به وی را به خانواده اش می دهد. اگر کسی قرار است محاکمه شود این سران حکومت و سرکوبگران کارگران می باشند نه مدافعین حقوق کارگران. رضا شهابی باید فورا آزاد گردد. لازم به توضیح است که علاوه بر رضا شهابی، شاهرخ زمانی و بهنام ابراهیم زاده و تعداد دیگری از فعالین کارگری به اتهام های واهی «امنیتی» توسط جمهوری اسلامی دستگیر و در زندان بسر می برند. مبارزه برای آزادی کارگران دستگیرشده باید یک خواست و مطالبه کارگران در تجمعات و اعتراضات اول مه باشد. نباید اجازه داد جانیان اسلامی سرمایه فعالین کارگری را دستگیرو به زندان بیندازند. آزادی کارگران دستگیر شده امر کارگران و مبارزه شان می باشد.*

کارگر کمونیست ٢٠٥

نکته اصلی

سوریه:ادامه سرکوب ها، دیپلماسی غرب و تقلاهای جمهوری اسلامی!

سوریه:ادامه سرکوب ها، دیپلماسی غرب و تقلاهای جمهوری اسلامی!

همزمان با تقلاها و تلاش های دیپلماتیک کوفی عنان، سازمان ملل و اتحادیه عرب، کشتار مردم  توسط رژیم اسد ادامه دارد. از حدود یک هفته پیش و به دنبال رفت وآمدهای عنان و حمایت کشورهای غربی، اواخر هفته گذشته عنان اعلام کرد که اسد با برقراری آتش بس موافقت کرده است. بلافاصله بعد از اعلام این توافق دولت سوریه حملات سنگین خود را به شهرهای محاصره شده آغاز کرد. به گفته منابع مخالفان رژیم سوریه یکی از مواردی که در زد و بند بین عنان و رژیم اسد بر سر آن توافق شده است، ادامه عملیات ارتش سوریه در «جنگ بر علیه تروریستها» می باشد. طرف مذاکره کننده سوری گویا یک هفته وقت خواسته است تا «تروریستها» را ریشه کن کرده وبعد از آن آتش بس مورد توافق طرفین برقرار گردد.! در باره صحت و سقم این خبر ابتدا شک و شبهه وجود داشت تا اینکه روز چهارشنبه سخنگوی عنان اعلام کرد گه» دولت سوریه موظف است آتش بس را از روز 12 آوریل به اجرا بگذارد»! اعلام این خبر تائید ضمنی زد و بندهای طرف های مذاکراه کننده با رژیم اسد بوده است. در این میان سخنگوی وزارت خارجه رژیم اسد اعلام کرد که آتش بس از 12 آوریل برقرار خواهد شد و معنای آن «موافقت» سازمان ملل و عنان با ادامه «مبارزه با تروریستها» می باشد. این افتضاح سیاسی عنان و سازمان ملل و زد وبندهایشان با رژیم اسد خشم و نفرت مردم سوریه را بر انگیخته است. در تمام شهر های سوریه اعتراض به این تاریخ آغاز آتش بس ادامه دارد. بدین ترتیب رژیم اسد که در منگنه انقلاب مردم قرار دارد یک هفته دیگر رسما اجازه پیدا کرده است تا مردم را سرکوب نماید. این یک افتضاح برای عنان وسازمان ملل و شرکایش می باشد.

سازمان ملل و شخص عنان و دول عربی در واکنش به ادامه سرکوب مردم در سوریه اواسط این هفته در شورای امنیت قطعنامه برقراری آتش بس را تصویب کردند و تاکید کردند که دولت اسد باید از 12 آوریل آن را به اجرا بگذارد. در طول یک هفته ای که از آغاز تقلاهای دیپلماتیک عنان وسازمان ملل می گذرد بیش از 300 نفر از مردم کشته شده اند. فقط درعرض یک هفته بیش از 3000 نفر از مردم شهرهای مرزی که زیر آتش و بمباران ارتش قرار دارند، به ترکیه پناهنده شده اند. در مجموع بیش از 25 هزار نفر در هفته های اخیر از دست سرکوب رژیم اسد، به ترکیه پناه برده اند.

در بحبوجه این سرکوب ها و تلاهاش دیپلماتیک موضوع سفر عنان به ابران و گفتگو با سران جمهوری اسلامی در باره سوریه، بحث مذاکرات اتمی در سوریه و یا عراق و افشاگریهای رسانه های آمریکایی در باره نقش سپاه قدس جمهوری اسلامی در سرکوب مردم سوریه نیز داغتر شده است.

درباره صحت و سقم این اخبار همینقدر کافی که سخنگوی عنان تائید کرده است که بطور»ویژه»برای مذاکره با جمهوری اسلامی در مورد سوریه، به ایران سفر می کند. در این میان موضع ترکیه در باره دخالتهای جمهوری اسلامی در سرکوب مردم سوریه توسط رژیم اسد لحن تندتری به خود گرفته است.اردوغان رسما اعلام کرده که جمهوری اسلامی با اعمال فشار به ترکیه در صدد انتقال گفتگوهای اتمی از ترکیه به سوریه و یا بغداد می باشد که این امر حاکی از رو کردن کارتهای دیگر جمهوری اسلامی برای بازی های سیاسی پیرامون تلاش های اتمی  می باشد.بدین ترتیب مجموعه فاکتورها و کارتهای دیپلماسی جمهوری اسلامی و رژیم اسد و همنوایی سازمان ملل و عنان، دوباره از نوع مخلوط شده است. در باره دخالت جمهوری اسلامی در سرکوب مردم سوریه همینقدر کافی است که عنان به ایران میرود تا در یک «بازی دیپلماتیک» تا 12 آوریل موضوع را رفع و رجوع نماید.اصرار جمهوری اسلامی بر انتقال مذاکرات اتمی به  سوریه و اگر نشد به بعداد، تقلای جدید جمهوری اسلامی برای کنار گذاشتن ترکیه و نقش این کشور در مورد سوریه می باشد. در این میان جمهوری اسلامی هم هر از چند گاهی کارتهای بازیهای دیپلماتیکش را از نوع می چیند. موافقت ضمنی برخی از کشورهای گروه مذاکره کننده 5 بعلاوه 1 با پیشنهاد جمهوری اسلامی در مورد مکان گفتگوهای هسته ای به بهانه»نگرانی های» این کشورها هم قابل تامل می باشد. اینکه عنان به ایران میرود و با جمهوری اسلامی در باره سوریه مذاکره بکند، نشان میدهد که غرب وعنان بالاخره اعتراف می کنند که اگر رژیم اسد هنوز بر سرکار است، بخشا به خاطر حمایتهای بی دریغ جمهوری اسلامی می باشد. در نتیجه باید برای این موضوع راه حلی پیدا نمایند. احتمالات و حدس و گمان های زیادی میشود در این مورد زد. ولی یک چیز مسلم است و آن اینکه غرب در نظر دارد برای پیدا کردن «راه حل بحران سوریه»، جمهوری اسلامی را  وارد بازیهای سیاسی بکند. جمهوری اسلامی هم دقیقا روی این موضوع حساب باز کرده است. اینکه عنان در تهران  چه زد وبندهایی با جمهوری اسلامی خواهد کرد، هنوز باز می باشد. اما یک چیز مسلم است با این چرخش سیاست غرب در مورد سوریه و دخالت دادن جمهوری اسلامی در این ماجرا، هم غرب و عنان باید فولهایی به جمهوری اسلامی بدهند.بی اگر نیست که سخنگوی وزارت خارجه رژیم و برخی مقامات حکومت در مورد نقش جمهوری اسلامی برای پایان دادن به «بحران سوریه و همکاری با عنان» اظهار نظرهای جانبدارانه ای کرده اند. جمهوری اسلامی با استقاده از طرح انتقال مکان گفتگوهای هسته ای به بغداد یا سوریه را به مثابه اهرم اعمال فشار به غرب به کار گرفته تا غرب را حداقل در مورد حمایتش از رژیم سوریه»مجاب نماید و درخواستهای خودش را در دفاع از رژیم اسد  را بخشا اگر بتواند، به غرب تحمیل نماید. بعید هم نیست که عنان به نمایندگی از سازمان ملل و غرب راه حل «قابل قبول»برای جمهوری اسلامی و رژیم اسد، حتی موقتی هم که شده، پیدا نماید. در مقابل آمریکا و غرب هم رسما از جمهوری اسلامی درخواست کرده اند که فعالیتهای سپاه قدس را در سوریه»محدود»نماید. این یک بازی کثیف سیاسی عنان و غرب  در مورد سوریه و  نقش جمهوری اسلامی در سرکوب مردم سوریه می باشد که غرب این هفته در پیش گرفته است. طبیعتا جمهوری اسلامی و هوادارانش در دولت بغداد و رژیم اسدنهایت سعی و تلاششان را خواهند کرد که جمهوری اسلامی و رژیم اسد را فعلا سرکار نگه دارند تا به خواستهای خودشان دست بیابند.

اما در پس تمام این تقلاهای کثیف سیاسی عنان، سازمان ملل، عرب و جمهوری اسلامی، یک نکته مهم قرار دارد و آن اینکه همه طرف های درگیر در این ماجرا فعلا تا 12 آوریل رسما تائید کرده اند که رژیم اسد اجازه سرکوب و کشتار مردم را دارد. این هم فرصتی برای رژیم اسد دست و پا می کند تا عنان بعد از مذاکراتش با جمهوری اسلامی و انتقال خواستهای جانیان اسلامی و رژیم اسد به آمریکا و غرب، چند صباحی دیگر برای خودش وقت بخرد. دیپلماسی عنان و غرب با این افتضاحی که این هفته به بار آورد، را باید دیپلماسی توافق طرفهای درگیر در سرکوب انقلاب مردم سوریه نام گذاشت. همه این طرف ها با این سیاست ضد انسانی و کثیف خود، در عمل بر علیه انقلاب مردم سوریه و در حمایت از سرکوب این انقلاب به صف شده اند. دیپلماسی عنان، سازمان ملل، کشورهای غربی، جمهوری اسلامی، هر تفسیرو توجیهی که این طرف ها برای آن دست و پا نمایند، فقط و فقط به نفع رژیم اسد و مناقع دراز مدت تر غرب و جمهوری اسلامی در منطقه می باشد. غرب هم عین رژیم اسد برای خودش دنبال خریدن فرصت برای «مهار بحران سوریه» می باشد.

بنابر آخرین اخبار و گزارشات حملات ارتش سوریه به شهرهای حمص، ادلب، دمشق، بانیاس ادامه دارد. دهها نفر از روز جمعه تا رز شنبه این هفته کشته، هزاران نفر آواره شده اند. در اقدامی دیگر مزدوران حرفه ای رژیم اسد با همکاری حزب الله لبنان و سپاه قدس جمهوری اسلامی مرزهای سوریه به ترکیه و لبنان را مین گذاری کرده اند تا جلوی خروج و فرار مردم از این کشور را بگیرند. رژیم اسد با چراغ سبز عنان و سازمان ملل به کشتار مردم ادامه میدهد تا به اعتراف وزیر خارجه اش در مذاکرات دست بالا را پیدا نماید. رژیم نهاین سعی و تلاشش را برای «تروریست جلوه دادن» مبارزات مردم و بویژه «ارتش آزاد سوریه» را به کار گرفته، تا برای نجات خودش از خطر سرنگونی، انقلاب مردم را مساوی با تروریسم جلوه داده و به غرب و عنان وسازمان ملل بقبولاند که در»کمپ مبارزه با تروریسم» مورد نظر اینها قرار دارد. ادعای های رژیم اسد مبنی بر سرکوب»تروریستها و برقرای آرامش» برای آغازمذاکرات، آن سیاست کثیفی است که در پیش گرفته است. روز گذشته سخنگوی دولت و ارتش سوریه در کمال وقاحت وبی شرمی اعلام کرد که برای آغاز مذاکرات، باید»امنیت و آرامش» به سوریه باز گردد. با اوج گرفت دامنه سرکوب ها بالاخره روز شنبه بانکی مون یک بار دیگر از رژیم اسد»تقاضا» کرد مه عملیات نظامی را هر چه زودتر پایان بدهد.

در این جنگل تقلاهای دیپلماتیک جهانی،انقلاب مردم سوریه با قدرت ادامه دارد. پوچی این سیاستهای غرب و طرفداران درگیر در مورد «بحران سوریه» مردم  انقلابی سوریه بارها اثبات کرده اند. رژیم اسد باید برود.این حرف اول و آخر انقلاب مردم سوریه می باشد. دول ارتجاعی منطقه از جمهوری اسلامی گرفته تا کشورهای حوزه خلیج، تا هوادارانشان در آمریکا و اتحادیه اروپا  و اتحادیه عرب، عملا در برابر شکوه و عظمت انقلاب مردم سوریه دچار سردرگمی شده اند. برای این جبهه جهانی ضد انقلاب ماندن رژیم اسد با جرح و تعدیل و اصلاحات بهتر از سرنگونی اش می باشد. این را مردم سوریه هم می دانند. اما انقلاب مردم عقب ننشسته  و باقدرت وبرای درهم کوبیدن رژیم اسد هنوز در صحنه استوار ایستاده است. رژیم اسد باید برود این حرف اول و آخر مردم سوریه است!

دفاع احمدی نژاد از انتصاب مرتضوی و دعواهای باندهای حکومتی & آزادسازی قیمت نان در مرحله دوم اجرای طرح هدفمند کردن یارانه!

کارگر کمونیست ٢٠٣

نکته اصلی

* دفاع احمدی نژاد از انتصاب مرتضوی و دعواهای باندهای حکومتی

* ٧٠ درصد کارگران با كمتر از ٥٠ درصد خط فقر زندگی می‌کنند

* آزادسازی قیمت نان در مرحله دوم اجرای طرح هدفمند کردن یارانه!

 

دفاع احمدی نژاد از انتصاب مرتضوی و دعواهای باندهای حکومتی

با گذشت چند هفته از انتصاب قاضی مرتضوی به ریاست صندوق سازمان تامین اجتماعی توسط احمدی نژاد، دعواهای باندهای حکومتی حول و حوش این موضوع ادامه دارد. فشار مجلس بر دولت احمدی نژاد در مورد این انتصاب بالا گرفته و اخیرا مجلس تهدید کرده که اگر دولت این انتصاب را پس نگیرد، مجلس طرح استیضاح شیخ الاسلام وزیر کار را در دستور خود خواهد گذاشت. این تهدیدات مجلس بعد از انتخابات حکومتی که در آن اصولگرایان مخالف دولت اکثریت را در مجلس بدست آوردند، حدت و شدت بیشتری به خود گرفته است. اوایل این هفته دوباره فشارهای مجلس برای به عقب راندن احمدی نژاد در مورد مرتضوی بالا گرفت. تعدادی از نمایندگان مجلس طرح استیضاح وزیر کار را تهیه کرده و به دولت اولتیماتوم داده اند که انتصاب مرتضوی را به دلیل آنچه که اینها «لطمه به نظام» می دانند، پس بگیرد. در واکنش به این تهدیدات مجلسی ها رحیمی معاون اول احمدی نژاد روز دوشنبه این هفته یک بار دیگر بر حمایت دولت از انتصاب مرتضوی دفاع کرد. رحیمی تاکید کرد: «دولت، شخص مرتضوی را برای این سمت مناسب تشخیص داده و از انتخاب وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای انتخاب وی تشکر می‌کند.» خود احمدی نژاد واکنشی به این تهدیدات مجلسی ها نشان نداده ولی ضمنی تاکید کرده که این انتخاب «اصلح» بوده و دولت از این تصمیم وزیر کار حمایت می کند. در ادامه واکنش ها به انتصاب مرتضوی خانه کارگریها و شوراهای اسلامی کار رژیم نیز در حمایت از سیاست مجلس، خواهان باز پس گرفتن موضوع انتصاب مرتضوی توسط دولت شده اند.

بدین ترتیب موضوع دفاع دولت از مرتضوی و اصرار بر ماندن وی در راس سازمان تامین اجتماعی، جبهه بندی نمایندگان اصولگرای مجلس بر علیه دولت و حمایت خانه کارگریها از آنها، اهرم فشاری بر دولت احمدی نژاد شده و موقعیت وی را در دعواهای درونی حکومت بیش از پیش تضعیف کرده است. در کشاکش این دعواها بخش هایی از حکومت موضوع بدهی ٣٠ هزار میلیاردتومانی دولت به تامین اجتماعی را طرح کرده و می گویند که کسی مثل مرتضوی که دارای سابقه «آنچنانی» می باشد، قدرت و صلاحیت سر و سامان دادن به امورات این سازمان را ندارد. در این میان دولتی ها در دفاع از مرتضوی ضمن تائید طرح مرتضوی برای سرو سامان دادن به امورات سازمان تامین اجتماعی به شیوه مرتضوی، از سیاست های اعلام شده مرتضوی درباره «تغییرات گسترده» در این سازمان حمایت کرده اند. چند هفته پیش مرتضوی مشکل سازمانی و وابستگی های بی مورد سازمان تامین اجتماعی به برخی ارگانهای خارج از دولت، و نداشتن برنامه ای روشن را مشکل عمده این سازمان اعلام کرد. براساس این طرح مرتضوی باید مدیران این سازمان و ساختار آن فورا تغییر نماید. طرح مرتضوی ضمانت اجرایی از طرف دولت و وزارت کار را گرفته است. بر اساس این طرح تغییر گسترده مدیران این سازمان، انتصاب هواداران دولت بر این سمتها، و بیرون انداختن مدیران وابسته به خانه کارگر و شوراهای اسلام، آغاز شده است.

در پس تمامی این دعواهای حکومتی در مورد انتصاب مرتضوی به ریاست صندوق سازمان تامین اجتماعی، دعواهای های حادتر باندها و دار و دسته های بانفوذ حکومت برای بدست آوردن و تصاحب هزاران میلیارد تومان پول قرارد دارد. تامین اجتماعی یکی از بزرگترین کنسرنهای مالی رژیم می باشد که هزاران میلیارد تومان پول در آن خوابیده است. جنگ و دعواها بر سر تقیسم و بدست آوردن سهم بیشتر این سرمایه عظیم می باشد. تاکنون این سرمایه در دست دولت و وزارت کار و باندهای نزدیک به دولت بود. دست دولت در برداشتن از پول و هزینه کردن آن برای امورات دولتی باز بود. برجسته ترین مورد به جریان انداختن سرمایه عظیم این کنسرن، و وارد کردن صندوق تامین اجتماعی به بازار بورس تهران بود. طبق مصوبه ای که دولت یک سال درمورد حمایت از واحدهای تولیدی که با بحران روبرو بوده، وبه منظور تامین اشتغال موجود این واحد و به بهانه جلوگیری از ورشکستگی واحدهای تولیدی و اخراج و .بیکارسازیهایی گسترده، سوت وارد شدن تامین اجنماعی به معملات خرید و فروش سهام این واحدها را زد. بر اساس این سیاست دولت سازمان تامین اجتماعی برای «نجات صنایع و واحدهای بحران زده» و با استفاده از سرمایه عظیم این سازمان وارد معاملات بورس و خرید و فروش کارخانجات و شرکت ها شد. بلافاصله بعد از اجرایی شدن این مصوبه بانک مرکزی هم با اعلام حمایت از این سیاست دولت، اعلام کرد که بانک مرکزی ضمانتهای اعتباری و منابع مالی لازم برای تسریع «نجات واحدهای در آستانه ورشکستگی» را تسهیل کرد و از تامین اجتماعی حمایت می کند. بدین ترتیب دولت و سازمان تامین اجتماعی به همراه بانک مرکزی وارد بازار خرید و فروش کارخانجات و واحدهای تولیدی که بحران دارند، شدند. آن زمان موسویان رئیس صندوق سازمان تامین اجتماعی در دفاع از این سیاست این سازمان و دولت اعلام کرد که این سازمان با خرید واحدهای بحران زده ضمن حفظ اشتغال موجود به دولت در جهت ایجاد اشتغال کمک کرده و از این طریق بیکاری را کاهش میدهد. همزمان با اعلام این سیاست اعتراضات بازنشستگان مبنی بر عدم پرداخت حقوق های معوقه شان بالا گرفته که کار به اعتراضات گسترده کشید که هنوز نیز ادامه دارد. بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی و دولت را متهم کرده اند که از پرداخت حقوق هایشان خودداری کرده و با وارد کردن این سازمان به بورس و خرید و فروش کارخانجات با سرمایه این سازمان سودهای کلانی برای شرکت های دولتی دست و پا کرده و از آن سوء استفاده مالی می نمایند. دولت و سازمان تامین اجتماعی در واکنش به این اعتراضات اعلام کردند که در نظر دارند از قبل سود حاصل از معاملات حقوق های بازنشستگان را بپردازند. بدین ترتیب این سازمان به عنوان یکی از بزرگترین کنسرنهای مالی رژیم در بازار سرمایه برای خودش موقعیت برتری را دست و پا کرد.

سیاست این سازمان درباره خرید واحدهای بحران زده هم مشکوک است. بر اساس گزارشات منتشر شده از طرف دولتی ها صدها کارخانه و واحد تولیدی در مالکیت این سازمان و سرمایه های وابسته به آن می باشد. دولت با دست و پا کردن مافیای بزرگ مالی و اقتصادی که یک سرش در دولت، بانک مرکزی، وزارت کار وبازرگانی و سر دیگرش در بازار بورس می باشد، زنجیره ای از مافیای دزدی سازمانیافته و تصاحب سرمایه تامین اجتماعی را سازمان داده است. زنجیره ای که در برابر سیاست های اعلام شده سازمان موسوم به «سازمان خصوصی سازی رژیم»، که امر واگذاری کارخانجات و واحدهای تولیدی ضرر ده و ورشکسته را به بخش خصوصی در دست دارد، قرار داشته و در برابر این سیاست ها بر سیاست اقتصاد هدایت شده دولتی تکیه دارد، به عنوان یک قطب قدرتمند اقتصادی قد علم کرد. در این میان تلاش های باندهای بانفوذ و قدرتمند اقتصادی رژیم در دعواها و کشمکش های بین سازمان خصوصی سازی رژیم و دولت و اقتصاد دولتی و هوادارانش بر این متمرکز شده است که توازنی بین این دو بخش برقرار نمایند. سازمان تامین اجتماعی با حمایت دولت و غلیرغم مخالفتهای مجلسی ها و خانه کارگریها تبدیل به یک غول مالی بزرگ در دست دولت شده است. دعواهای باندهای حکومتی بر سر تصاحب این سرمایه و دست گذاشتن روی منابع عظیم مالی این سازمان می باشد. مخالفان دولت معتقدند که دولت با این سیاست برای خودش و باندهایش»حاشیه های امن اقتصادی» درست کرده و با دور زدن سیاستهای کلی اقتصادی نظام، سیاستی غیر از سیاست های اقتصادی و بویژه سیاستهای توسعه اقتصادی مصوب مجلس را در پیش گرفته است.

با در نظر داشت توضیحاتی که در بالا داده شد، موضوع دفاع دولت از انتصاب مرتضوی بر راس صندوق تامین اجتماعی و اصرار بر حمایت از این تصمیم احمدی نژاد، باید معلوم شده باشد که دعوا اساسا بر سر تصاحب منابع مالی و سازمان دادن دزدیهای قانونی بین دولت و مجلس و سایر باندهای حکومتی می باشد. تا همینجا ظاهرا دولت سهم بیشتری را بدست آورده است. نق زدنهای مجلس وسایر باندهای حکومتی در عمل تاکنون راه به جایی نبرده است. مرتضوی قرار است در این جنگ و دعواهای حکومتی منافع دولت و ضرورت دست گذاشتن دولت روی این سازمان را به سر انجام برساند. از نظر دولت مرتضوی کسی است که می تواند این کار را بکند. دولت تا الان قصد عقب نشینی ندارد . در این میان این موضوع اهرم فشاری به مجلسی ها برای زد و بندهای آتی در جنگ و دعواهای آتی حکومت و احیانا دادن امتیازاتی به دولت نیز می باشد. دعواهای این دار و دسته های حکومتی دعواهایی برای بالا کشیدن پول و سرمایه های مردم در صندوق تامین اجتماعی و یک دزدی علنی و آشکار پول مردم می باشد. نه مرتضوی جنایتکار، نه احمدی نژاد و نه خامنه ای و نه کل نظام هیچوقت امرشان تامین آینده زندگی مردم بویژه میلیونها بازنشسته نبوده و نیست. حکومت دزدان و قاتلان با تمام اختلافاتی که بین باندهایش داشته و دارند، در برابر مردم یک حرف زده و میزند، و آن تحمیل فقر و فلاکت و بیحقوقی مطلق به مردم، دزدی از قبل پول های مردم و تقویت دم و دستگاه سرکوب و اعدام برای یرپا نگه داشتن رژیم کثیف جمهوری اسلامی می باشد.

 

*٧٠ درصد کارگران با كمتر از ٥٠ درصد خط فقر زندگی می‌کنند

٧٠ درصد کارگران با كمتر از ٥٠ درصد خط فقر زندگی می‌کنند. نرخ سبد هزینه واقعی خانوار یک میلیون و ٥٠٠ هزار تومان برآورد شده است!

 

اینها سخنان علی دهقان کیا عضو هیات مدیره کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران می باشد که در مقام تشکل حکومتی و در پز «دفاع ازمعیشت کارگر» ایراد شده است.این اعترافی است به وضعیت بد و اسفبار معیشتی کارگران شاغل که با وجود بیش از هشت ساعت کار روزانه با دستمزدهای زیر خطر فقر قدرت تامین زندگی شان را ندارند. اعلام آمار اینچنینی از وضعیت معیشتی کارگران دیگر امری»عادی» برای دولت، حکومت و تشکل های حکومتی شده است. وخامت زندگی و دستمزدهای کارگران در جمهوری اسلامی آنچنان بالاست که بخش هایی از حکومت را به «نق زدن» واداشته است. این جناب می گوید که هزینه سبد واقعی یک خانواده کارگری یک میلیون و ٥٠٠ هزار تومان در ماه می باشد که این هم جدید نمی باشد. اما آنچه این جناب نمی خواهد به آن اشاره بکند، وضعیت دستمزدهای بخور و نمیر کارگران و میزان افزایش اسمی دستمزد کارگران می باشد. وضعیتی که خود این دار و دسته در مذاکرات بین دولت، کارفرمایان و این تشکل های حکومتی؛ از آن دفاع کرده و با تمام قوا پشت افزایش ١٨ درصدی دستمزدها رفتند. الان که بحث افزایش ١٨ درصدی دستمزدها رسما اعلام شده، اینها دوباره باگرفتن «پز کارگر پناهی» در صدد توجیه وضعیت تحمیل شده بر زندگی کارگران و بویژه افزایش ناچیز حداقل دستمزدها بر آمده اند. این یک وقاحت وبی شرمی کامل می باشد. بر خلاف ادعای این جناب خط فقر بییش از یک میلیون تومان می باشد. در حالیکه دستمزدهای پایه کارگران زیر ٤٠٠ هزار تومان تصویب شده است. اعتراف این جناب به اینکه «٧٠ درصد کارگران با كمتر از ٥٠ درصد خط فقر زندگی می‌کنند»، اعترافی است به تائید و رسمیت دادن به سیاستهای ضدکارگری جمهوری اسلامی و تشکل های دست ساخته حکومت در برخورد به موضوع دستمزدهای ناچیز کارگران. اینها خود بخشی از صورت مسئله در تحمیل فقر و فلاکت و دستمزدهای پائین به کارگران می باشند. تقلاها و پزهای «کارگر پناهی» شوراهای اسلامی کار به همراه خانه کارگریها هم نتوانسته و نخواهد توانست ذره ای حقانیت و مشروعیت برای سیاستهای ضد کارگری دولت و کل نظام دست و پا نماید. کارگران نه فریب این آمار ارقام، نه فریب سیاستهای ضدکارگری و بویژه عملکردهای این تشکل های دست سازحکومت را نخواهند خورد. اینها خود از سرکوبگران کارگران و مبارزات کارگران در طول بیش از سه دهه گدشته بوده و می باشند. شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر و انجمن های اسلامی و دوایر حراست و… ابزار سرکوب جمهوری اسلامی و تحمیل فقر و فلاکت بر کارگران می باشند. حنای این دار و دسته ها نزد کارگران رنگی ندارد. تقلاهای اینها بیشتر نگرانی از وضعیت منزوی شدنشان در میان کارگران می باشد. تشکل های دست ساز حکومت در میان کارگران منفور تر از آن هستند که با این ژست های «کارگر پناهی» بتوانند برای خودشان قدرت مانور در جنبش کارگری دست و پا نمایند. اینها عاملان اجرایی و توجیه گران سیاست های ضد کارگری کل نظام و ابزارهای سرکوب مبارزات کارگران می باشند. کارگران نه تنها بر علیه سیاستهای ضد کارگری حکومت سالهاست مبارزه می کنند، بلکه مبارزه و افشاگری و طرد این تشکل های حکومتی از جنبش کارگری نیز یک امر تعطیل ناپذیر کارگران بوده و می باشد. جواب کارگران به این دار و دسته ها جوابی است که کارگران به کل حکومت و سیاستهای ضد کارگری اش در طول سه دهه گذشته داده اند. شورای های اسلامی کار و دار و دسته های رنگارنگ وابسته به ارگان سرکوب باید گورشان را از واحدهای تولیدی و کارخانجات گم نمایند. اینها نمایندگان کارگران نبوده و نیستند. اینها جزیی از دم و دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی وبازوهای اجرایی دولت و رژیم در سرکوب مبارزات کارگران می باشند.

 

آزادسازی قیمت نان در مرحله دوم اجرای طرح هدفمند کردن یارانه!

با آغاز سال ٩١ و با اجرای مرحله دوم طرح هدفمند کردن یارانه ها، زمزمه های آزاد سازی قیمت نان دوباره براه افتاده است. سال گذشته به دنبال اعلام خبرآزاد سازی قیمت نان، دولت به خاطر ترس از اوج گیری اعتراضات مردم ناچار شد آزاد سازی قیمت نان را مسکوت بگذارد. از اوایل سال جدید دوباره موضوع آزاد سازی قیمت نان در دستور دولت قرار گرفته است. بهانه این امر ظاهرا احتمال افزایش میزان یارانه نقدی می باشد. اخیرا وزارت بازرگانی ضمن اعلام بیلان «رضایت دولت» از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها در بخش های سوخت، آب و برق و حمل و نقل، و تائید درآمدهای هنگفت از بابت اجرای طرح، موضوع آزادسازی قیمت نان را در دستور خود گذاشته است.از نظر این وزارتخانه برای دولت توجیه اقتصادی ندارد که در تعیین قیمت نان دخالت نماید. این وزارتخانه در توجیه ضرورت «سودآوربودن» این امر گویا طرح هایی نیز تهیه کرده است. بر اساس طرح قرار است که دولت در ازای آزاد کردن قیمت نان، سوخت مورد نیاز نانواییها را از محل سهمیه سوخت یارانه ای تامین نماید و با تامین آرد مورد نیاز نانوایی ها، دست صاحبان این بخش را در تعیین قیمت نان مصرفی مردم باز بگذارد. سوخت یارانه ای توسط دولت با قیمتهایی توافقی که دولت با اتحادیه صاحبان نانوایی ها انجام داد به آنها تحویل داده می شود به شرطی که اینها خریدار دائمی از دولت باشند. بدین ترتیب دولت یک مشتری ثابت برای فروش سوخت دست و پا کرده و از قبل آن درآمدی نصیبش می شود. در ازای این زد و بند، صاحبان نانواییها دستشان در اعمال قیمتهای بالاتر باز گذاشته می شود، و صاحبان نانوایی ها هم برای توجیه افزایش قیمت نان به موضوع افزایش قیمت سوخت یارانه ای رجوع می کنند. اینها با همراهی دولت ادعا می کنند که با توافقات انجام شده بین دولت و صاحبان نانواییها این بخش مشکل سوخت نخواهد داشت چرا که دولت خودش را متعهد به تامین سوخت مورد نیاز نانوایی ها کرده است. لازم به توضیح است که در اجرایی شدن این سیاست در مرحله دوم هدفمند کردن یارانه ها، قیمت نان بین ٢٥ تا ٣٥ درصد افزایش خواهد یافت. از هم اکنون برخی کارشناسان اقتصادی حکومتی اعلام خطر کرده اند که افزایش قیمت نان عواقب اجتماعی «خطرناکی» برای دولت به دنبال خواهد داشت. سیات هدفمند کردن یارانه ها سیاست تحمیل ریاضت کشی اقتصادی بر گرده کارگران و مردم می باشد. سیاستی که زندگی و معیشت میلیونها کارگر و مردم را به اعتراف خود حکومتی ها به زیر خطر فقر سوق داده است. در طول یک سال گذشته که از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها میگدذرد، تورم بالای ٢٥ درصد، افزایش قیمت بالای ٣٥ درصد، دستمزدهای ناچیز و زیر خط فقر، هزینه های تامین حداقل های یک زندگی بخور و نمیر را بیش از ٤٥ درصد بالا برده است. این در حالی است که دستمزدها برای امسال ١٨ درصد افزایش یافته است. نان اصلی ترن قلم غذایی در سبد خانوارهای کارگری می باشد. با آزاد سازی قیمت نان بیش از ٧٠ درصد کارگران و مردم شاغل باید بیش از ٧ درصد دستمزدهایشان را فقط برای تامین نان اختصاص بدهند. هدفمند کردن یارانه ها زندگی و معیشت کل کارگران و مردم را به زیر خط فقر سوق داده است. در کنار این فقر و فلاکت درآمدهای افسانه ای نصیب حکومت دزدان وقاتلا

تقلاهای دیپلماتیک برای نجات رژیم اسد، ادامه کشتار و سرکوب

 

مبارزه انقلابی مردم سوریه بر علیه رژیم بشار اسد همچنان ادامه دارد و کشتار، سرکوب و حمله ارتش تا دندان مسلح نتوانسته است آن را وادار به عقب نشینی کند. آمار رسمی سازمان ملل تعداد کشته شدگان توسط حکومت سوریه در یک سال گذشته را بیش از 9000 نفر اعلام کرده است اما منابع مختلف اپوزیسیون تعداد کشته شدگان را بسیار بیشتر از این برآورد می کنند. آنها تعداد زخمی شدگان را 230 هزار نفر و تعداد دستگیر شدگان را بیش از 24 هزار نفر اعلام کرده اند. رژیم سوریه برای ایجاد ارعاب بیشتر و وادار ساختن مردم به عقب نشینی کودکان را هدف قرار داده است. در میان کشته شدگان بیش از 500 کودک وجود دارد و گزارش های متعدد از زندانی کردن و شکنجه کودکان توسط دژخیمان رژیم اسد خبر می دهد. ناوی پیلای کمیسر حقوق بشر سازمان ملل تائید کرده است که رژیم سوریه عمدا کودکان را هدف تیراندازی قرار می دهد. او اعلام کرد که این امر یک جنایت محسوب شده و باید در دادگاه به آن رسیدگی شود.

جنایات رژیم سوریه با همکاری مستقیم جمهوری اسلامی انحام می شود. این همکاری در زمینه های مختلف از جمله  شرکت مستقیم نیروهای سپاه پاسداران در عملیات نظامی  بر علیه مردم سوریه، کمک های تسلیحاتی و مالی، کنترل زندانهای مخوف رژیم اسد و کمک های اطلاعاتی و امنیتی می باشد.

در چند ماه گذشته وضعیت سوریه مورد کشمکش و بحث دولت های مختلف بوده است. مایه اصلی این کشمکش ها میزان روابط این دولت ها با حکومت بشار اسد و نگرانی آنها از به پیروزی رسیدن انقلاب مردم سوریه بود ه است.  در این راستا تلاش ها و تقلاهای دیپلماتیک سازمان ملل از طریق کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل ادامه داشته است. این تلاش ها از سه هفته پیش و به دنبال شکست تقلاهای اتحادیه عرب برای کشاندن رژیم اسد به پای میز مذاکره و بویژه برقراری آتش بس، حدت و شدت بیشتری به خود گرفت. بعد از چندهفته رفت و آمد و تلاش های عنان با همکاری مصر، سازمان ملل و اتحادیه اروپا، بالاخره اواخر روز سه شنبه 28 مارس رژیم اسد موافقت خود را با طرح پیشنهادی عنان اعلام کرد. سخنگوی عنان در مصاحبه با رسانه های اعلام کرد که یکی از اهداف فوری این طرح برقراری آتش بس فوری برای تسریع امر کمک رسانی به مردم است.

بر اساس این طرح  قرار است بعد از آتش بس با پادر میانی سازمان ملل و برخی کشورهای منطقه موضوع «پایان دادن به بحران سوریه» در گفتگوهای طرفین حل و فصل شود. اما همزمان با اعلام موافقت اسد حمله ارتش به شهرهای مختلف و کشتار مردم ادامه دارد. مردم سوریه هم اعتمادی به این مقاوله نامه ها نداشته و به مبارزات خود بر علیه حکومت اسد ادامه می دهند. تحت فشار اراده مردم برای سرنگونی رژیم نیروهای اپوزیسیون سوریه نیز اعلام کرده اند که به رژیم اسد  نمی شود اعتماد کرد و راهی جز به زیر کشیدن این رژیم وجود ندارد.

رژیم اسد در جریان نشست و برخاستهایی که با کوفی عنان و هیات های رنگارنگ دیپلماتیک داشته، وحشیانه انقلاب مردم را سرکوب می کند. شهرها و روستاهایی که از کنترل رژیم خارج شده اند را بمباران کرده، آب و برق و اینترنت این مناظق را قطع نموده و اجازه ورود  امداد گران و سازمانهای کمک رسانی برای کمک به مردم را نمی دهد. چندین شهر عملا هنوز در محاصره ارتش می باشند و صدها هزار نفر از مردمان این شهر ها برای نجات جان خود به کوهها پناه برده اند. فقط در طول  دو ماهی که از محاصره شهرهای حمص، ادلب و درعا گذشته است، نزدیک به 20  هزار نفر مردم به نواحی مرزی ترکیه پناه برده اند. بمباران شهرها، توپ باران، ویران کردن بیمارستانها به «جرم» مداوای «تروریستها»، جلوگیری از  ورود پزشکان و . .. از جمله سیاست های کثیف رژیم اسد می باشند که هنوز ادامه دارد. رژیم اسد همزمان با سیاست سرکوب وحشیانه برای نجات خود ناچار دست به تقلاهای دیپلماتیک برای نشان دادن «چهره دیگری» شده است. از اوایل امسال که موج تظاهرات ها و مبارزات مردم به دمشق کشیده شده و دهها هزار نفر در جلوی کاخ ریاست جمهوری سوریه برعلیه رژیم دست به تظاهرات زده و خواهان سرنگونی رژیم شدند، ترس و وحشت از انقلاب مردم افزایش یافته است. رژیم اسد سرنگونی اش را دیده و هر درجه که مبارزات مردم اوج می گیرد، به همان درجه بربریت وسرکوبهایش را بیشتر کرده است. رژیم اسد  تلاش می کند با سیاست «گفتگو» با  «اصلاح طلبان» حکومتی که اکنون در صف اپوزیسیون قرار گرفته اند، در مقابل امواج انقلاب سدی درست کند. اما این تاکتیک تا کنون موفقیت چندانی نداشته است. رژیم اسد کنترل بخش های بزرگی از کشور را عملا از دست داده است. موج فرار سربازان ادامه دارد. اگر چه بسیاری از این سربازان به «ارتش آزاد سوریه» پیوسته اند که توسط دولت ترکیه هدایت می شود ولی فشار مردم و بدنه پائین آن یعنی هزاران سربازی که به آن پیوسته اند، تاکنون مانع از سازش آن با حکومت سوریه شده است. سرنگونی خواست اکثریت مردم سوریه است و انقلاب حرف اول را در سوریه می زند. قدرت انقلاب تاکنون توانسته است تقلاهای سیاسی برای جرح و تعدیل و «اصلاح رژیم» را با شکست مواجه کند و به عقب براند.

قلب «بهارعربی» نبض انقلابهای ناتمام این منطقه در انقلاب مردم  مبارزات انقلابی مردم سوریه  می زند. پیروزی این انقلاب شکستی بزرگ برای اسلام سیاسی و نماینده رسمی آن جمهوری اسلامی می باشد. جمهوری اسلامی و کل جریانات وابسته به آن در سرنگونی رژیم اسد، افول و شکست خودشان را دارند می بینند. حمایت های بیدریغ جمهوری اسلامی از حکومت بشار اسد، به همین دلیل است. اما فروپاشی رژیم اسد از مدتها پیش آغاز شده است و نفس های آخرش را می کشد.*

انترناسیونال 446

صفحه بازتاب هفته